متن ترانه غروب از امین حبیبی

غروب شد و دوباره باز هوای تو زد به سرم
من موندم و خیال تو با این دل در به درم
غروب شد و بازم دلم به فکرته به یادته
نگاه بی قرار من تو حسرت نگاهته
خسته شدم از این همه تنهایی و نبودنت
منتظر تو موندن و هیچ وقت تو رو ندیدنت
خسته شدم از این همه آوارگی در به دری
به دنبال تو بودن و از تو نبودن خبری
به جون تو خسته شدم
خسته و درمونده شدم

روزای عمر من همه بدون تو هدر شدن
به خاطر نبودنت همگی بی ثمر شدن
بیا این دو روزه باقیمونده عمرمو
بذار کنار تو باشم تمومش کن عذابمو
خسته شدم از این همه تنهایی و نبودنت
منتظر تو موندن و هیچ وقت تو رو ندیدنت
خسته شدم از این همه آوارگی در به دری
به دنبال تو بودن و از تو نبودن خبری
به جون تو خسته شدم
خسته و درمونده شدم
روزای عمر من همه بدون تو هدر شدن
به خاطر نبودنت همگی بی ثمر شدن
بیا این دو روزه باقیمونده عمرمو
بذار کنار تو باشم تمومش کن عذابمو
خسته شدم از این همه تنهایی و نبودنت
منتظر تو موندن و هیچ وقت تو رو ندیدنت
خسته شدم از این همه آوارگی در به دری
به دنبال تو بودن و از تو نبودن خبری
به جون تو خسته شدم
خسته و درمونده شدم
خسته شدم از این همه تنهایی و نبودنت
منتظر تو موندن و هیچ وقت تو رو ندیدنت
خسته شدم از این همه آوارگی در به دری
به دنبال تو بودن و از تو نبودن خبری
به جون تو خسته شدم
خسته و درمونده شدم